صد و بیست نظر منتظر تایید.
و من همچنان قصد جواب دادن و تایید کردنشان را ندارم.
قصد دارم ها.
ولی باسن مبارک کمی تنبلی میکند!
چند روزیست به خانه ی پدری برگشته ام ، آن هم از سر بی میلی و اجبار.
اجبارِ کارهای اداری خودم و اجبار به تخلیه ی اتاق خوابم چون چند وقت دیگر اسباب کشی است.
بله.
مامان و بابا بالاخره بعد از N سال خانه را تغییر دادند.
من بعد از هفت سال فارغ التحصیل شدم.
اصلا شک دارم بخواهم به نوشتن اینجا ادامه دهم.
چند وقتیست در ذهنم آرزوها و خواسته هایی را مرور میکنم.
رسیدن بهشان خیلی دور نیست.
غیر ممکن نیست.
ولی زمان میبرد.
درباره این سایت