بعضی شرایط هست آدم واقعا نمیتونه نخنده.

مریض رو آوردن ، یه مرد ۴۰ ساله ، گفتن عابر پیاده بوده ماشین بهش زده.

نگم که کلا داغونش کرده بود.

کتفش خرد ؛ زانوش خرد ، سرش ضربه خورده بود قاطی کرده بود.

خلاصه داشتم تند تند معاینه میکردم ، خانومش کنارم ایستاده بود.

گفتم چی زده بهش ؟؟؟ ماشین چی بوده ؟؟؟ 

یه نگاه کرد گفت من زدم بهش :/ 

گفتم چییی؟؟؟ 

گفت از قصد نزدم که ! تاریک بود این دیوونه نمیدونم چرا جلو در پارکینگ ایستاده بود ، منم اومدم بیام بیرون ، زیر گرفتمش.

یعنی خودم رو کنترل کردم کنترل کردم.

مرده هم هعی میپرسید کی زده ب من ؟ 

چی شده ؟ 

من کجام؟؟

کارم رو کردم رفتم تو اتاق از تصور صحنه ی زیر گرفتن شوهره توسط خانومه خندیدم حسابی. 

اومدم بیرون نشستم پشت استیشن، یکی از پسرا با پرونده زد رو شونه ام ، گفت خانم فلانی زاده ، اون رو میبینی ؟؟ (اشاره به خانوم همون آقا) 

اون خود تووووییی در آینده که زدی شوهر بیچاره رو لت و پار کردی ! 

کل استیشن رفت روی هوا :))) 

+خداروشکر حال عمومی اون آقا خوبه ، ولی همچنان نمیدونه کی بهش زده :)))) 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها