یه بنده خدایی از دوستهامون چند روز قبل عکس گذاشت که عقد کرده ، و هممون کلی خوشحال و تبریک و .

من اصلا همسرش رو نمیشناختم .

از بچه های سراسری ترم پایینی بود .

هیچی خلاصه همون موقع دوست من که از دی ماه مهمانی گرفته رفته تهران به من پیام داد که اینا چجوری آشنا شدن و کی آشنا شدن و.؟ 

گفتم والا من نمیدونم ! 

یهو گفت این پسره تا همون دی ماه به من پیام میداد  ، پیشنهاد میداد ‌.

اضافه کنم که این دوستم هرکی ازدواج میکنه یا دوست میشه میگه شوهر طرف یا دوست طرف به این قبلا پیشنهاد داده بوده ! 

خلاصه .

گفتم بیخیال! حالا از دی به بعد که به تو پیام نداده ! الانم ازدواج کردن دیگه ! 

هیچی تاااکید کردم که به کسی نگه ! شر میشه ! بیخودی این دو نفر رو میندازی به جون هم ! 

اصلا گیریم هم که پیشنهاد داده باشه ! تو نباید بگی که ! 

هیچی آقا این دختره ی خل و چل هم واقعا نمیدونم از رو نفهمی ، حسادت ! از روی چی ، میره این ماجرا رو میذاره کف دست دوست صمیمی دختره ://// 

دوست صمیمی دختره هم گاو تر از اون ، میره میذاره کف دست عروس !!! 

حالا داستان شده و اول کاری این دو تا دو روز بعد عقدشون زدن کاسه کوزه هم رو شدن ! 

چرا یه کم به حرف ها و اعمالمون فکر نمیکنیم واقعا !!! 


مشخصات

آخرین جستجو ها