دیشب ساعت نزدیک های ۲ صبح بود رفتم تو اتاقک اورژانس خوابیدم‌.

خوابم برد.

ساعت حدود ۴ صبح یهو دیدم یه مردی فریاااد میزنه لاااا اله الا الله 

محمد رسول اللههههه 

بلنننند بگو لا اله الا الله !! 

من از جام پریدم ، از اتاق پریدم بیرون ، گفتم تصادفی آوردن حتما که یکیشونم مرده ! 

خواب آلود دویدم به سمت صدا ، یهو یه دستی از پشت یقه و مقنعه ام رو گرفت و دِ بکش ! 

قشنگ خوابم پرید ! دیدم اون منبع صدایی که من دارم سمتش میرم یه گولاخِ ۳ متری روبه رومه قمه به دستِ توهمیه ! 

اونیم که یقه ام رو داشت میکشید رزیدنت داخلیمون ، شوهر دوستم بود و دیدم همه پرسنل دارن به یه طرف فرار میکنن و من رو کشید اون سمت :)))

خلاصه ، یهو دیدیم یکی دیگه از مریضهامون ، که اونم یه گولاخ مشروب خور حرفه ایه و همیشه میاد بیمارستان ، تی شرت قرمزم پوشیده بود با خالکوبی های عجیب روی دستش ، رفت سمت این و با کمک نگهبانا خلع سلاحش کردن و نگم که عین گوسفند دست و پاهاش رو بستن.

اینم ول نمیکرد ! 

میگفت بلند بگوووو لا اله الا الله ! 

اشهد و ان محمد رسول الله ! 

بگووو :)))

یهو وسطش گفت صلواااااات :)))

تی شرت قرمز مسته هم بالا سرش بود یهو گفت اللله هم صل علی محمممد و آل محمددد! 

اون یارو ام میگفت آ مااااشااالا ! یللللند بگوووو  

ما که نشسته بودیم کف زمین ریسه میرفتیم.

همه هم من رو سوژه کرده بودن میگفتن ما همه داشتیم فراار میکردیم یهو دیدیم خانم دکتر از اتاق پرید بیرون جای فرار داشت میرفت سمت یارووو  

نگم براتون که به زور دارو هرچی بود زدن براش ولی لامصب به فیل میزدی میمرد ، این یه ذره هم شل نمیشد. 

خلاصه تا یک ساعت عربده میزد و بالاخره داروها اثر کرد و شل شد ! 

چقدرم آدم با اعتقادی بود  

یکی از پرستارها گفت بدیم جوشن کبیر رو بخونه خب بلند بلند  



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها