هر روز دارم ۱۵۰ کیلومتر میرم و میام و وقتی ظهر میرسم خونه شبیه بستنی عروسکی آب شده ام ، کولر رو روشن میکنم ، خیس عرق از گرمای وحشتناک اون جاده ی بیابونی میشینم نهاری که از شدت گرمای راه هنوز داغه داغه رو با یه لیوان دوغ آب علی میخورم و یک راست میرم تو تختم و بیهوش میشم.
وقتی هم بیدار میشم میخوام به کلی کار برسم و نمیرسم :)))
و البته خودم رو اصلا تحت فشار نمیذارم.
کارهایی که انجامشون برام ضروریه طی این مدت ، فقط پایان نامه ام و سه تار و کشیکهام .
درس هم برسم تا جایی که بشه میخونم .
+لامصب خیلییی گرمه ! چه میکنین با این گرما شماها ؟؟
+اضافه کنم به محض آزاد کردن مدرکم یکی از شیشه های دانشکده امون رو میشم ، و اگر از ایران برم ، قبلش ، میام شبونه در خونه چند نفر چنان فحش بدم و داد و بیداد کنم و پته اشون رو بریزم رو آب که آبرو تو شهر نمونه براشون و بعد سریع سوار ماشین میشم و میرم فرودگاه :))))
درباره این سایت